شبي يک هواپيماي دو موتوره در اسمان نيوجرسي پرواز ميکرد که ناگهان دستگاه مولد اکسيژن ان با صداي مهيبي منفجر شد. هواپيما پنج سرنشين داشت.
1.خلبان
2.دالايي لاما (برنده صلح نوبل)
3. شکيل اونيل (بازيکن بسکتبال مشهور در امريکا)
4. بيل گيتس (طراح و رئيس سابق مايکروسافت)
و يک جوان کم سن و سال.
هواپيما داشت سقوط ميکرد که خلبان وارد قسمت مسافران شد و گفت: اقايون هواپيما دارد سقوط ميکند
ما فقط 4 چتر نجات داريم .که يکي هم مال من است.
بعد در هواپيما را باز کرد و با چتر نجاتش بيرون پريد.
بعد از خلبان شکيل اونيل از جا پريد. و گفت : اقايان من مشهور ترين ورزشکار دنيا هستم. جهان به ورزشکار هاي بزرگ واقعا احتياج دارد .پس يکي از اين چتر ها به من ميرسد.
بعد يکي از سه چتر باقي مانده را برداشت و خودش را از در هواپيما به بيرون پرت کرد.
در همين موقع بيل گيتس با دستپاچگي از جا بلند شد و با حالت التماس وار گفت : اقايان من باهوش ترين ادم روي کره زمين هستم. دنيا به ادم هاي باهوش احتياج دارد .ان وقت بسته اي را برداشت و از هواپيما بيرون جست.
حالا فقط يک چتر باقي مانده بود. دالايي لاما و جوان کم سن و سال نگاهي به همديگر کردند اما چيزي نگفتند بالاخره دالايي لاما به حرف امد و گفت : پسرم من عمر خودم را کرده ام و شيريني زندگي را چشيده ام ولي تو هنوز جوان هستي چتر نجات را بردار و بيرون برو من در هواپيما مي مانم اما جوان کم سن و سال با خونسردي لبخندي زد و گفت : غصه نخور پدر جان ما اکنون دو تا چتر نجات داريم چون باهوش ترين ادم روي کره زمين اشتباهي کوله پشتي مرا برداشت و بيرون پريد.
http://enshanoohom.blogfa.com/post/4
درباره این سایت