zaban



car dealership / garage


نمايندگي خودرو يا مکاني که خودرو خريداري مي‎کنند و همچنين براي تعمير خودروها را به آنجا مي‎برند.


bus station


ايستگاه اتوبوس


clothing shop / clothing store


فروشگاه لباس و انواع پوشاک و کيف و کفش و تمام لوازم مربوط به پوشاک


apartment building / apartments


مجتمع مسي يا ساختماني که واحدهاي آپارتماني زيادي دارد.


bank / ATM teller


بانک و دستگاه خودپرداز


coffee house / coffee shop


کافي شاپ که در آن انواع نوشيدني سرد و گرم  و شيريني و کيک و غذاهاي سبک و اسنک‎ها سرو مي‎شود.


grocery store


معادل همان بقالي در فارسي که مواد غذايي را مي‎توان خريداري کرد.


supermarket


فروشگاه بزرگي براي خريد موارد خوراکي که مي‎توان در تعداد و حجم زياد هم خريد کرد.


gas station


پمپ بنزين، بايد دقت کنيد که در آمريکا به پمپ بنزين petrol station نمي‎گويند و به جاي آن gas station استفاده مي‌شود.


flower shop / florist


گل فروشي، بايد دقت کرد که flower shop يک مغازه کوچک فقط براي خريد گل است اما براي باغ گل يا گلخانه که گياهان بزرگتر و حتي درخت مي‌فروشند لغت nursery استفاده مي‎شود.


fire station


ايستگاه آتش نشاني


house / single family home


خانه مستقل و شخصي که در مقابل آپارتمان استفاده مي‎شود.


mosque


مسجد


playground


زمين بازي کودکان که وسايل بازي و سرگرمي مثل تاب و سرسره دارد.


train station


ايستگاه قطار


temple


معبد که عبادتگاه فرهنگ‌هايي مثل بودايي، هندي، چيني و … است. در کشورهايي مثل تايلند و ماي و هند با اين معابد زياد مواجه مي‎شويد.


pet shop


فروشگاه‎هايي که غذا و وسايل لازم براي نگهداري حيوانات خانگي و حتي خود حيوانات خانگي مثل سگ و گربه و پرنده مي‎فروشند.


pet clinic / veterinarian’s


کلينيک دامپزشکي


hospital / hotel / school


و در آخر هم بيمارستان و هتل و مدرسه


 


 


lمنبع


http://www.kanoon.ir/Article/247980


شبي يک هواپيماي دو موتوره در اسمان نيوجرسي پرواز ميکرد که ناگهان دستگاه مولد اکسيژن ان با صداي مهيبي منفجر شد. هواپيما پنج سرنشين داشت.


1.خلبان


2.دالايي لاما (برنده صلح نوبل)


3. شکيل اونيل (بازيکن بسکتبال مشهور در امريکا)


4. بيل گيتس (طراح و رئيس سابق مايکروسافت)


و يک جوان کم سن و سال.


 هواپيما داشت سقوط ميکرد که خلبان وارد قسمت مسافران شد و گفت: اقايون هواپيما دارد سقوط ميکند 


ما فقط 4 چتر نجات داريم .که يکي هم مال من است. 


بعد در هواپيما را باز کرد و با چتر نجاتش بيرون پريد.


بعد از خلبان شکيل اونيل از جا پريد. و گفت : اقايان من مشهور ترين ورزشکار دنيا هستم. جهان به ورزشکار هاي بزرگ واقعا احتياج دارد .پس يکي از اين چتر ها به من ميرسد.


بعد يکي از سه چتر باقي مانده را برداشت و خودش را از در هواپيما به بيرون پرت کرد.


در همين موقع بيل گيتس با دستپاچگي از جا بلند شد و با حالت التماس وار گفت : اقايان من باهوش ترين ادم روي کره زمين هستم. دنيا به ادم هاي باهوش احتياج دارد .ان وقت بسته اي را برداشت و از هواپيما بيرون جست.


حالا فقط يک چتر باقي مانده بود. دالايي لاما و جوان کم سن و سال نگاهي به همديگر کردند اما چيزي نگفتند بالاخره دالايي لاما به حرف امد و گفت : پسرم من عمر خودم را کرده ام و شيريني زندگي را چشيده ام ولي تو هنوز جوان هستي چتر نجات را بردار و بيرون برو من در هواپيما مي مانم اما جوان کم سن و سال با خونسردي لبخندي زد و گفت : غصه نخور پدر جان ما اکنون دو تا چتر نجات داريم چون باهوش ترين ادم روي کره زمين اشتباهي کوله پشتي مرا برداشت و بيرون پريد.


 


http://enshanoohom.blogfa.com/post/4


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تنالیته hourinwater دانلود آهنگ ایرانی مشاوره نوين فروشگاه بانک جامع کتاب بک لینک و رپورتاژآگهی